در ابتدا باید بگویم ساختار فیلم مانند فیلمسازی خود کارگردان است یک سیر تعاملی که بعدها به سقوط میرسد. فیلم مشخص نیست میخواهد چه بگوید، مشکلات یک زن بیوه در جامعه را به تصویر بکشد یا مشکلات، شیطنتها و دغدغههای یک پسر نوجوان را میخواهد به تصویر بکشد، مردهایی که به زنان خیانت میکنند و متعهد نیستند را به مخاطبان معرفی کند یا میخواهد سیستم دادگستری و آموزش و پرورش ایران را زیر سؤال ببرد؟! در کل این فیلم به ما نمیگوید «من میخواهم درباره چه چیزی حرف بزنم» و سؤال برانگیز است که این فیلم چرا در فستیوال کن پخش شده است.
.jpg)
به چند مورد از نقاط ضعف فیلم میپردازم، مانند؛
- یک فرفره در فیلم لحظاتی چشمان مخاطب را درگیر میکند اما همانطور که در ابتدا گفتیم با توجه به اینکه درونمایه اصلی فیلم مشخص نیست استعارهای مشخص نیز نمیتوان برای آن لحاظ کرد.
- بعد از مرگ پسر نوجوان مادر به دنبال مقصر برای مرگ پسرش میگردد اما وقتی از طریق سیستم قضائی و آموزش و پرورش کاری از دستش بر نمیآید شروع میکند به تمامی اطرافیان خود از ناظم مدرسه پسر گرفته تا همکار خود عذاب وجدان میدهد که این باعث تضعیف شدن شخصیت شده و مخاطب نیز نمیتوان با آن همذاتپنداری کند.
- شخصیت پرداخته شده به ناظم مدرسه درست نبوده توجه به واکنشهای غیرمنطقیاش پس از مرگ پسر نوجوان و بیثباتیاش در اواخر فیلم، باز هم مخاطب را گنگ میکند و برای مخاطب باورپذیر نیست.
- پرشهای زمانی زیادی که غیر اصولی و غیر منطقی هستند در اواخر فیلم صورت میگیرد که مخاطب را گنک میکند و باز هم برای مخاطب باورپذیر نیست.
- روستایی در نظر داشته همانند فیلمهای گذشتهاش دیالوگهایی شعار گونه و ویترینی را بازگو کند برای مثال مهناز (پریناز ایزدیار) رو به حمید (پیمان معادی) میگوید: «تو دلت زن و بچه نمیخواد، تو دلت زنِ بچه میخواد» اما وقتی ساختار فیلم از پایه اشتباه باشد این نوع دیالوگها نیز تأثیرگذار نخواهد بود.
- این مورد از نقاط ضعف فیلم که بسیار مورد توجه است؛ دغدغه اصلی حمید (پیمان معادی) بود که میخواست خانوادهاش متوجه این نشوند که مهناز دو فرزند دارد اما بعد در مراسم ازدواج با خواهر مهناز چهره دختر مهناز را میبینیم که تزیین شده و نشان از حضور وی در مراسم را دارد و مرگ پسرش هم همچنین، آیا این سؤال برای مخاطب پیش نمیآید که این خانواده دروغگو هستند؟ یعنی سعید روستایی آنقدر سطحی به هوش مخاطب نگاه کرده؟
- محدودیت در سینمای ایران همیشه همیشه وجود دارد و نظارتها نیز همیشه بر فیلمها هست. اما برای اینکه یک تابو را بشکنیم و کاری کنیم و نظارتها نتوانند صحنههایی که ما میخواهیم را حذف کنند باید دست به خلاقیت زده و صحنههایی خلق کنیم که برای مخاطب باورپذیر باشد.
باز هم میگویم این فیلم نمیداند چه میخواهد به مخاطب بگوید. حتی اسم فیلم (زن و بچه) نیز در راستای روایی داستان تأثیری ندارد؛ در کل فیلم درباره همه چیز صحبت میکند و درباره هیچ چیز حرفی برای گفتن ندارد.
اما بیایید درباره نقاط قوت فیلم هم سخن بگوییم، فیلم نقاط قوتی نیز داشت که به آنها اشاره میکنم به لحاظ کارگردانی شخصیت پسر نوجوان به درستی معرفی شده است از قاببندی زیبای فیلم میتوان به مرز میان نسل جدید و قدیم در مدرسه اشاره کرد که از بالا فیلمبرداری شده است.
از دیگر قابهای زیبا و تأثیرگذار نیز میتوان به قاب بندی دو خواهر یعنی مهناز (پریناز ایزدیار) و مهری (سها نیاستی) اشاره کرد که در دو اتاق کنار هم قرار دارند و هر کدام سرنوشتشان مشخص میشود یکی رو به تباهی و دیگری خوشحال... که از منظر زیبایی شناسی میتوان به همین پلان اشاره کرد که با میزانسن درست فیلمبرداری شده است.
به نظر میرسد سعید روستایی صرفاً میخواسته قدرت فیلمسازی خود را به رخ همگان بکشد.
در پایان باید گفت یک اثر هنری زمانی درست خلق میشود که هنرمند شخصی سیاسی نباشد چرا که سیاست نگاه انسان را محدود میکند چه هنرمند و چه علاقهمند به هنر باشد. امید است فیلمهای بهتری در سینمای ایران ساخته شود و سینمای ایران جانی تازه بگیرد.