حسن گوهرپور
روزنامهنگار – عضو انجمن علمی نقد ادبی ایران
از یک هفته قبل مراحل ثبت نام در ادارات فرهنگ و ارشاد یا حوزه هنری شروع میشد، شاعران، نویسندگان، اهالی قلم، هنرمندان با هم تماس میگرفتند و خبر از این میدادند که ارشاد ثبت نام را شروع کرده، امسال که میآیی؟
این آغاز جنب و جوش برای حضور در نمایشگاه کتاب تهران در شهرستانها بود. حالا البته از این تصویر بیش از 20 سال گذشته و امروز نمیدانم چنین فضایی کماکان حاکم است یا خیر!
بله؛ ایام، ایام برگزاری سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران است؛ این روزها دیگر شکل و شمایل خریدن کتاب؛ مانند سالهای پیشین نیست، حضور فروشگاههای آنلاین کتاب، به علاوهی انواع فروشگاههای مجازی، که کتاب را در کنار سایر کالاهای غیر فرهنگی به فروش میرسانند، فضایی در کشور ایجاد کرده که دسترسی به کتاب را برای تمام طیفهای مختلف و متنوع در جای جای کشور آسان کرده است.
همانطور که ذکرش آمد؛ در ایام ماضی، به ویژه در شهرستانهایی که؛ اغلب ما در آن زندگی میکردیم؛ جنب و جوشی در ایام نمایشگاه ایجاد میشد که بیش از آنچه خرید کتاب در آن مهم باشد، گشت و گذار در قالب «تورهای فرهنگی» مهم بود.
نمایشگاه کتاب برای ما از زمانی آغاز میشد که در اتوبوس سوار میشدیم و در کنار سایر دوستان اهل کتاب و رسانه به تهران میآمدیم. گفتوگوهای کتابمحور و فرهنگبنیاد؛ از همانجا شروع میشد. همه سیاههای داشتیم که در آن کتابهایی مرقوم شده بود. یکی مجموعههای شعر و داستان را در اولویت داشت، یکی فلسفه و هنر و تاریخ، یکی جامعهشناسی و روانشناسی و ... و یکی هم دانستیها و علم!
تصاویر خیالی همه در مسیر رفت، تداعی لحظهای بود که کتاب مورد علاقهاش را خریداری کرده، پشت میز اتاق مطالعهاش یا همانجایی که همیشه مینشیند، آرام گرفته و دارد از رسیدن به آگاهی و شناخت لذت میبرد. این تصویر، الگوی ذهنی بسیاری از همراهانی بود که در یک اتوبوس به امید رسیدن به نمایشگاه کتاب بودند. به بیان دیگر؛ حال نمایشگاه به همین حرفها بود و گشتن در غرفهها برای پیدا کردن کتابها.
الان هم پس از 36 دوره؛ لااقل این بخش نمایشگاه هنوز قلب تپندهای دارد. به همین اعتبار؛ کتاب و نمایشگاه او؛ بزرگترین رویداد فرهنگی ایران بود؛ و ایران است؛ همهی آنهایی که به روایتی و سنتی و مرامی، دل و جان در گرو کتاب دارند در این ایام خودشان را به نمایشگاه میرسانند و اگر حتی خرید هم نکنند؛ نامشان را در سیاههی مشتاقان و خیل عاشقان ثبت میکنند.
اما نباید از نظر نهان داشت که این رویداد فرهنگی؛ افتادن در اجرای مدلی از فرایند «مرکز - پیرامونی» است. «مرکز» تهران بود و انگار کماکان تهران است، و «پیرامون» شهرستانها. «کتاب» و «حواشی نمایشگاه» هم در چهارچوب چنین مدلی تعبیر میشود. «مرکز»، کتاب است؛ «پیرامون» حواشی کتاب.
مدل «تهران - شهرستان» شکل مناسبی برای فرهنگ نیست. اگرچه نمایشگاههای استانی در صدد شکستن این مدل هستند، اما شکل «کتاب - حواشی» روایتی دلچسب از کنار هم قرار گرفتن اهالی فرهنگ است. مشتقاتی از دید و بازدید؛ تا سخنرانی و گعده و مناظره و گفتوگو؛ تا نقد و نظر. اینها همه «پیرامون» فرهنگ است که هنوز جذابیت دارد. شاید بشود گفت امروز اگر بخواهیم «مقبول طبع مردم صاحب نظر باشیم» باید «با کتاب» باشیم.