زهرا عزتی
شجریان، نه تنها یک خواننده، بلکه یک سفیر فرهنگی بود. او و دیگر بزرگان موسیقی سنتی ایران، تلاش بیوقفهای برای پیوند عمیقتر میان شعر و موسیقی داشتند. با صدای آسمانیاش، «پیام نسیم» شعر حافظ و سعدی و مولانا را به گوش جان هر ایرانی رساند و «جان جان» کلمات را در تار و پود موسیقی تنید تا جایگاه شعر در دل مردم، استوارتر از همیشه شود.
استاد شجریان، بیشک، «راستپنجگاه» و تراز موسیقی ایرانی را به اوج رساند. او «بیداد» بیمهریها را از این هنر اصیل زدود و با «آهنگ وفا» به آن، اعتبار و احترامی جهانی بخشید. آثار او نه فقط در ایران، که در سراسر جهان شنیده شد و موسیقی ایرانی به مدد صدای او، توانست «آسمان عشق» را در دلهای دوردست هم روشن کند.
او هنرمندی مردمی بود؛ «همنوا با بم» شد و با «فریاد» مردم، همراهی کرد. شجریان همواره موسیقی را در کنار اجتماع و سیاست و زندگی مردم قرار داد. او با «گلبانگ» آزادی، «شب، سکوت، کویر» را شکست و «چاووش» بیداری سر داد. «راز دل» مردم را خواند و «انتظار دل» آنها را در قالب نغمههای دلنشین خود گنجاند. او با تولید آلبومهایی متناسب با شرایط کشور، همواره نشان داد که «دل مجنون» مردم را به خوبی میفهمد.
استاد تنها به خوانندگی بسنده نکرد؛ او «پیوند مهر» میان نسلها را برقرار کرد. «خلوتگزیده» کارگاههایش، محل تربیت شاگردانی بود که امروز هر یک «سرو چمان» موسیقی ایران هستند. او با سخاوت، دانش و تجربه خود را به نسلهای بعد منتقل کرد و «چهره به چهره» به آموزش آنها پرداخت.
همکاری او با بزرگان موسیقی و نوازندگی، از دیگر ویژگیهای بارز او بود. این همکاریها منجر به خلق آثاری شد که هر یک گنجینهای ارزشمند در تاریخ موسیقی ایران هستند. او در «ساز قصهگو» خود، هنر را با هنرمندان برجسته دیگر، در هم آمیخت.
استاد شجریان نه تنها در آواز، که در ابداع ساز نیز پیشرو بود. او برای غنا بخشیدن به موسیقی ایرانی، به فکر «ساز خاموش» افتاد و با تلاش بیوقفه، سازهایی جدید طراحی کرد. این تلاشها نشان از «عشق داند» او به موسیقی این مرز و بوم داشت، اما ویژگیهای او به همین جا ختم نمیشود. او خوشنویسی چیره دست بود و «دود عود» از خط زیبایش به مشام میرسید. قرآن را به زیبایی هرچه تمامتر تلاوت میکرد و اینها همه نشان از «گنبد مینا»ی روح بلند او بود.
او با «نوا، مرکبخوانی» روح و جان را صیقل میداد و در «دستان» خود، هنر را به اوج میرساند. آثار خسرو آواز ایران همچون «یاد ایام» و «چشمه نوش»، همیشه تازه و دلنشین هستند. او «زمستان است» را به «بهاریه» تبدیل کرد و «بی تو بهسر نمیشود» را در قالب نغمهای جاودانه سرود. «جان عشاق» او همیشه با مردم بود و «پیغام اهل دل» او تا ابد در گوش جان مینشیند. «در خیال» او بود که هنر این سرزمین به اوج برسد و «رسوای دل» او در عشق به این فرهنگ، همگان را شیدا کرد.
امروز در «آرام جان» او، یاد و نامش را گرامی میداریم و از خداوند منان برای روح بلندش، «سرّ عشق» جاودانه مسئلت داریم. او نمرده است؛ او در هر «سپیده» و هر «شب وصل» و در هر «معمای هستی»، با صدای خود زنده است.