در جوانی و حوالی سال ۱۳۳۸ به تهران آمد و به انجمنهای ادبی آن روزگار راه یافت. همچنین دبیری انجمن ادبی حافظ را برای چهار یا پنج سال بر عهده گرفت.
یاور همدانی با عشقی سرشار و امیدواری بسیار به شعر و ادبیات، این مسیر پر فراز و نشیب را طی کرد و در ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ بدرود حیات گفت.
با وجود دوری از همدان، هرگز از یاد یار و دیار فاصله نگرفت و در هر سرودهای اشارهای به سرزمین مادری و نماد سرافرازی آن یعنی الوند داشت. اگرچه در میان غزلها و چکامههای گوناگون و در مضمونهای مختلف به بیان اندیشههای خود میپرداخت، اما از یادکرد الوند، اکباتان، همدان و دیگر نشانههای زادگاه و زادبوم مورد علاقهاش دور نمیشد.
«بیسبب البرز عمری سربه پای ما نسود یاورا، فرزند الوند، سر افرازیم ما»
«روز گاری گر کشی از دیدهی البرز پای یاورا، یکره مکش از دامن الوند دست»
غزل قالب غالب سرودههای اوست اما هرگاه سراغ شیوه و قالب دیگری نیز رفته، در اوج درخشیده است. قصیده، مثنوی، چهارپاره، ترکیببند، ترجیعبند، رباعی، دوبیتی و... را به زیبایی برای طرح اندیشه و عواطف خویش آزموده و بیاغراق زبان و طرز خاص خود را در ترکیبسازی و ساختار کلام پیش روی خوانندگان آثارش به نمایش گذاشته است.
هرچند شاعران به آفریدههای ادبیشان به سببی دلبستگی پیدا میکنند و در هر کدام ابتکار و خلاقیت و حرف تازهای میگویند، اما پس از انتشار مجموع آثارشان میتوان به برخی گزیدهها برخورد که نهایت عشق، شور و توانایی در آنها جلوهگر است.
بیتردید باید قصیده «الوندیه» استاد یاور همدانی با عنوان «قبهی غبرا» را از این دست برشمرد، که در نوع خود بینظیر و بیبدیل است.
این قصیده ۳۳ بیت دارد که هر مصراع به ترتیب حروف الفبا سروده شده است. سلاست بیان و طراوت زبان چنان است که برخورداری از این آرایه به چشم نمیآید و بیانگر تبحر و استادی سراینده است.