کد خبر : 101429 تاریخ : 1404/2/8 - 09:40
به مناسبت سالروز تولد سیمین دانشور متن و فرامتن «سیمین» سیمین دانشور، متنی است که ابتدای آن زندگی اجتماعی سیمین است، زندگی فرهنگی سیمین است، زندگی ادبی سیمین است و ادامه آن زندگی نوشتاری اوست، که شباهت زیادی به فرامتن‌هایش دارد.

حسن گوهرپور
روزنامه‌نگار – عضو انجمن علمی نقد ادبی ایران


انسان را می‌توان به مثابه یک «متن» مورد واکاوی قرار داد. انسان نویسنده، انسان شاعر، انسان نقاش، انسان سناریست و... سویه‌های متفاوتی از انسان است که تحت‌تأثیر سنت‌های فکری، نظام‌‎های معرفتی و جریان‌های اندیشه‌ای در حوزه‌های الهیات و... زیست مادی و معنوی دارد. این انسان را باید در هر کدام از این نظام‌نامه‌ها خواند و تعبیر کرد. یکی از کارکردهای «هرمنوتیک» به عنوان علم تفسیر هم مشخصاً به این نوع کندوکاوها و رسیدن به معنا می‌پردازد. حال این معنا یا از متن است یا از هر آنچه به مثابه متن مورد بررسی قرار می‌گیرد.


انسان نویسنده در ایران را هم به طریق اولی می‌توان با همین رویکرد نگریست. انسان نویسنده که شانس این را داشته در افکارعمومی ماندگار شود موجودی است اندیشمند و متشکل؛ در تنظیم فاصله معنادار؛ ذهن و زبان و نوشتار؛ هر چه ساحت‌ها به هم نزدیک و هماهنگ باشند، متن انسان، نوشتار و روایت‌های او تأثیر بهتری بر جان مخاطب می‌گذارد.
این‌ها مقدمه‌ای است بر زیست فکری، اجتماعی، فرهنگی و ادبی سیمین دانشور متولد ۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ یعنی 104 سال پیش؛ سیمین دانشور، متنی است که ابتدای آن زندگی اجتماعی سیمین است، زندگی فرهنگی سیمین است، زندگی ادبی سیمین است و ادامه آن زندگی نوشتاری اوست، که شباهت زیادی به فرامتن‌هایش دارد. سیمین عاطفی است؛ نه آنگونه که جلال است، آرام‌تر، شمرده‌تر، آهسته‌تر؛ این را می‌شود از متن متشکل او فهمید. از رفتارهای عاطفی‌اش تا رفتارهای نوشتاری‌اش. اینجا ببین در پاسخ به نامه جلال چه می‌نویسد:
«تو یوسف منی، نه من سیاه سوخته بدبخت. مگر من چه تحفه نطنزی هستم و بودم که تو چنین از رفتن من نگران شده‌ای و بی‌خود خیالت را ناراحت می‌کنی. می‌دانی از وقتی که کاغذ سوم تو رسیده است، کاغذ 25 سپتامبر تو، آرام و قرار ندارم، مثل مرغ سرکنده شده‌ام. عزیز دل من، مگر من بچه دو ساله‌ام که در آمریکا گم بشوم و یا ندانم کاری بکنم. من نمی‌فهمم دو روز دیر و زود شدن کاغذ چرا باید تو را به این حد آشفته بکند؟ کاغذ دوم تو همان کاغذ هشت صفحه‌ای مفصّـل و دقیق تو که در جوف آن، برادرت کاغذی نوشته بود، دیروز رسید و کاغذ سومت امروز.


دومی را 23 سپتامبر فرستاده بودی و سومی را 25 سپتامبر. در دومی کاملاً آرام و آسوده بودی و بعد از دو روز این همه بی‌طاقتی و بی‌صبری. تو را به خدا، مرگ من، بالاغیرتاً بی‌تابی نکن و اینطور مرا در دیار غربت نترسان. کاغذت را ده بار خوانده‌ام. آنقدر آشفته، آنقدر جمله‌ها درهم، ناتمام و افتاده؛ فکر نمی‌کنی که من خر وامانده منتظر چـُش هستم و این چُـش‌ها مرا بکلی از پا درمی‌آورد؟ مگر خودت به آمدن من رضایت ندادی؟ مگر نمی‌گفتی که من هیچ علاقه‌ای به آمریکا ندارم، مگر نه بنا شد من بروم و بعد سعی کنیم راهی پیدا شود تو بیایی؟»
خواندید چه در پاسخ جلال پرآشوب می‌نویسد؛ جلال پر از هیجان، جلال مضطرب؛ جلال آشفته! این عاشقانه‌ها بخشی از فرامتن سیمین را نمایان می‌کند که فرامتنی که در نهایت با همراهی متن درونی سیمین، از آن همان دانشوری را می‌سازد که با آجر آجرش خاطره داریم، با سقف و ستون‌هایش خاطره داریم، با حیاط و حوض و روشنایی شب‌های ماهتابی‌اش.
امروز سالروز تولد سیمین است، متن او را و متن هر شاعر و نویسنده‌ای را که نامی در ادبیات این سرزمین دارد گرامی‌ می‌داریم.

منبع:

روزنامه ایران / روز دوشنبه 8 اردیبهشت ماه 1404 / صفحه 16